سلام
این که دیر به دیر مصدع اوقات میشیم واسه اینه که..
مسافرم دیگه!البته ظاهرا فقط رو یه مدار دارم دور خودم می چرخم
به هر حال این چند خط دستپخت جدید ماست امید است مقبول افتد
یا رب نظر تو برنگردد...
دنیا سر جنگ دارد انگار
با این دل زار و خسته من
جز دیدن او مگر چه می خواست
چشمان به خون نشسته من؟
پرواز کسی به من نیا موخت
بیچاره دل شکسته من!
دلخوش به خیال پر زدن بود
مرغ پر و بال بسته من
یارای تحمل غمش نیست
در روح ز جسم رسته من
اندوه و غم است و اشک حسرت
تقدیر دل شکسته من
پیمان وفا شکست و بگریخت
صیاد ز دام جسته من
شد آخر سر غبار راهش
ذرات ز هم گسسته من!
مسافر
آخرین سروده مسافر(نه چندان) کوچولو
تقدیم به ساحت مهربانترین پدر:
دلتنگ ان نگاه تو بودم که آمدم
مشتاق جان پناه تو بودم که آمدم
جانم به لب رسیده و قلبم تپش نداشت
مشتاق بارگاه تو بودم که آمدم
قلبم به تک ستاره یادت رضا نشد
در جستجوی ماه تو بودم که آمدم
لیلای هرچه عاشق و شیداتویی ومن
مجنون رو سیاه تو بودم که آمدم...