گاهی روزها میگذره و هیچ آب از آب تکون نمیخوره زندگی واسه چند روزاز جریان می افته
در جواب همه "چه خبر"ها چیزی نداری بگی جز"سلامتی"
ولی یه وقت هم همه چیز با هم اتفاق می افته نمیدونی کدومو تعریف کنی بازم میگی"سلامتی"
حالا منم یه همچین حالی دارم
بعد از مدتی روز مرگی های کسل کننده اتفاقات خوش و ناخو....ش با هم پیشامد کردن
موندم خوشحال باشم یا غصه ناک؟
عزیزی از راه میرسه و.............یکی دیگه راهی میشه
حالا فکر کنید در همین حین خودمم قراره متولد بشم....
شما بگید من باید در چه حالی باشم؟
تو اگر کوچ کنی بغض گلو میشکند صبر کن گریه زمینگیر شودبعدبرو
ولی من از اونجایی که دنبال بهونه واسه خوشحالی میگردم قضیه رو میپیچونم تا آخرش خوش باشه!
مسافر میتونه یه تازه متولد شده باشه،کسی که میخواد بقیه زندگیشو از یه جای دیگه ادامه بده
حالا از کی و از کجا دلش گرفته و میخواد بره مشکل ما نیست!
مهم اینه که اونم داره متولد میشه داره پا به دنیای جدیدی میذاره میخواد برای زندگی تلاش کنه
پس روز روز تولده
تولد من...تولد تو ...تولد اون...
ما متولد شدیم و میخواهیم کنار هم زندگی کنیم تا موقعی که زنده ایم مگه نه؟
روزتولد یه روز معمولی نیست ، واقعا روز بزرگیه.پر از درس و عبرته
ولی چون هر سال واسمون اتفاق می افته بهش عادت کردیم
روز تولد روزیه که خدا بهت میگه: بیا عزیز من اینم یه سال دیگه برو خوش باش...
کاش قدرشو بدونیم کاش روز تولدمون به اندازه اون یه دونه شمع هم که شده عاقل تر بشیم،کاش واقعا بزرگ بشیم، کاش واقعا متولد بشیم
کاش امسال دیگه بفهمیم از جون دنیا چی میخواییم؟!کاش زندگی رو دوباره شروع کنیم مثل یه مسافر
ما همه مسافریم.من ،تو، اون....
کاش جاده سفرمون همون جاده پدرامون باشه
کاش تو این رفت و آمدها همسفرهامونو فراموش نکنیم
من متولد شدم ..
ما متولد شدیم.
.
(چه میکنه این فتوشاپ!)
ما آمدیم تا برای هم و در میان هم باشیم
we came to be for all and in all.
گرچه که"ما از آغاز اینجا بوده ایم و تا پایان نیز خواهیم بود زیرا روح ما را پایانی نیست...
we have been here since the beginning and we shall be until the
end of days for there is no ending to our soul...
حالا من خیلی خوشحالم ،گرچه که.. .. .. .. .. قلبم داره تاپ تاپ میکنه
*.موسیقی وبلاگم قبل از هر حس دیگه ای حال منو توصیف میکنه...............................
بالاخره 15 ام شد خانم خانما...
خفه امون کردی...
-چه طرز تبریک گفتن بود؟!-
از اول...
تولد تولد تولدت مبار.ر..ر..ر نچ تکراریه...
فرشته ها داشتن گریه می..می..می نچ لوس بازیه
یادم نمیره موقع تنهاییهام درددلامو به تو میگفتم
یادم نمیره چقدر دعوا کردیم اوه اوه چقدر کتک خوردی!!!
یادم نمیره روحیه دادناتو واسه درس خوندنم
یادم نمیره با هر کس دوست شدیم به هم گفتیم
یادم نمیره هر کس دلمونو شکست به هم گفتیم
یادم نمیره پر حرفیهای منو با لبخند جواب میدادی
یادم نمیره نصیحتاتو....(عمرا اگه گوش کنم)
بچگیهامون گذشت
از حالا به بعد بیشتر بهت احتیاج دارم
تنهام نذار گل من
تولدت مبارک
تا هستم تو هم باش....
اینم رفیقت.....
حالا پذیرایی
خوب دیگه بسه از کمر افتادم.....
بازم مبارک آبجی 20 روز دیگه یادت نره....