فکر کنید مدتها بیاین و برین هی به این مخ والبته کیبورد فشار بیارین بلکه پستها تون ارزش خوندن داشته باشه ارزش نظر دادن داشته باشه، ارزش وقت ملت رو داشته باشه.. نمیخوام بگم واسه منتخب شدن ،ولی برای خوب بودن و بهترین بودن تلاش کنی...
و دقیقا تو همون 3-4 روزی که خسته میشی و میری استراحت و وبلاگو میسپاری دست خدا ...منتخب میشی...جل الخالق!
گرچه امروز که پارسی بلاگ رو باز کردم تو مقام ! دوم بودم ولی بادیدن صفحه نظراتم یه احساس بدی پیدا کردم!
نه اینکه بخوام کلاس بذارم خب هر کسی وقتی ببینه نظرات وبلاگش ییهو از 5-6 تا میره رو 46 تا نظر ذوق زده میشهولی اون موقعی که همون 6 تا نظر رو با جون و دل میخوندم بیشتر کیف میکردم تا حالا که جواب تبادل لینک رو بدم و تبریکات دوستان رو بخونم... خیلی کسل کننده بود..
احساس کردم هیچکدومشون به خاطر من و پلوتونم نیومدن اینجا..نظراتی که بخاطر منتخب بودن توی وبلاگم سرازیر شد ذره ای برام ارزش نداره!(گرچه همینجا از محبت همه شون ممنونم و قول میدم وبلاگهای تک تک شون رو بخونم )!
..
_______________________________
حالا خودمونیما این منتخب شدنم معجزه ای یه ها!اگه واسه وبلاگت خودتم بکشی تا وقتی منتخب نشی کسی نمیاد سراغت..حالا این مسئله خوشاینده یا نا خوشایند من نمیدونم!
حالا دیگه برای منتخب شدن نمینویسم..دیگه برای بالا بردن آمار نظرا هم نمینویسم..که اگه عقده ای بود!بر طرف شد!!
حالا دیگه منتخب نیستم وهمچنان برای تنهایی های پلوتونم مینویسم...
در ادامه تفکراتم درباب دنیای مجازی:
اگه یادتون مونده باشه پستی داشتم با مضمون(دنیای مجازی دقیقا کجاس؟)!و امروز به اکتشافات جدیدی دست یافته ام که به عنوان ذکاتش اونها در اختیار شما دوستان میگذارم.
از اول اولش که بخوایین باید بگم:وقتی وارد این دنیای مجازی شده بودم احساس یه غریبه توی غربت رو داشتم کسی که توی یه دالان پیچ در پیچ گیر کرده باشه که نه آدرس جایی رو بلده نه تواین شلوغی کسی رو میشناسه حتی محیط چت روم و سایت و ..کلا نت جوری بود که جلوی همه نمیشد اسمشو بیاری چون ممکن بود طرف قضاوتهای بی اساس اطرافیان قرار بگیری!
ولی بعد از مدتی بین این همه هیاهو وشلوغی یه حرفهای آشنایی به گوشم خورد یه چهره های آشنایی دیدم مثل بچه ای که مامانش رو گم کرده بوده و حالا از دور ییهو میبینتش ذوق میکردم خلاصه اش اینکه دوستانی پیدا کردم که فکر میکنم اگه تو دنیای واقعی دور و برم میخواستم بگردم به این زودی ها نمیدیدمشون.
دوستانی که ممکنه فرسنگها باهاشون فاصله داشته باشم ولی اونقدر بهشون احساس نزدیکی میکنم که باور نمیکنم تا حالا ندیدمشون!!
دوستی که وقتی با هم چت میکنیم صدای خنده مون ممکنه صدای آقا رو در بیاره یا وقتی واسه هم درد دل میکنیم کیبورد بیچاره تا مرز سوختن میره!!...
دوستی که محرم تر از هر محرمی شد، دوستی که اونقدر دوستش دارم که اگه بفهمه خنده اش میگیره
دوستی که در جواب هر حرفم یه جمله از قرآن یا دیگر صحف مقدس میاورد و از اونجایی که با فارسی ساز میونه خوبی نداشت!غیر از فینگلیش به زبان عربلیش هم کاملا مسلط بود
.....بله من این دوستی ها رو جدی گرفتم و از همون روز برای دیدنشون لحظه ها رو میشمارم
ولی حالا دیگه مطمئنم که بهترین جا برای دوستیابی همین جاست
اینجا قبل از اینکه چشم و ابروی طرف رو ببینی و دلباخته بشی ،قبل از اینکه ماشین و مدل گوشی ش رو ببینی و خوشت بیاد قبل از اینکه مانتوی تنگش روببینی و قضاوت کنی یا حتی عبا و عمامه رو ببینی و دوری کنی...
فکرش رو میبینی، که در قالب کلمات اونو نشون میده ،با اولین کلام میشه فهمید و شناخت، اینجا عقل حرف اول رو میزنه.
البته نا گفته نماند اینجا هم وبلاگهای زرد پیدا میشه،اینجا هم دروغ وکلک پیدا میشه ،اینجا هم دل شکسته پیدا میشه(اینجا جدای از صحنه امتحان بشر نیست)
ولی اگه با بینش درستی واردش بشی و توی دام تله های چشمک زن اینترنتی نیفتی ،میتونی چیزهای مفیدی بدست بیاری .
وقتی میگن مجازی یعنی چیزی که حقیقت نداره........یا در دنیای واقعی اتفاق نمی افته.....
یعنی مجله هایی رو ورق میزنی که وجود خارجی ندارن.......
یعنی کیلومترها سفر میکنی بدون اینکه از پشت سیستم تکون بخوری...
و...
ولی یه چیزایی این وسط گم میشن!
اون حرفهایی که میخونی ممکنه حقیقت داشته باشه
اون کسی که براش مینویسی،واسش نامه میدی،به حرفهاش گوش میدی یا باهاش قهر میکنی دروغ نیست
..یعنی نمیتونه دروغ باشه
.
.
من که باور نمیکنم باورنمیکنم آشناییهامون دوستیهامون درد دلهامون نامه ها مون مجله های الکترونیکی مون
واقعی نباشن یعنی میگی من روزی یک ساعت که توی دنیای مجازیم دقیقا کجام؟
یا یه سوال دیگه:
آشنایی در دنیای مجازی با آشنایی در دنیای حقیقی چه فرقی میکنن؟ اعتبارشون...عیارشون؟
دوست دارم نظر شما دوستهای حقیقی رو بدونم.
بگید که وجود دارید...
(شازده خانم دست مریزاد عکست خیلی قشنگ شده!)