هرچه بیشتربه حرف استاد گوش میدادم کمتر میفهمیدم آخه درس نمیداد در واقع رفته بود بالای منبر اونم چه منبری...
از اصحاب صدیق پیامبر شروع کرد تا رسید به ماجرای وفات!دختر پیامبر .و اینکه به دختر پیامبر جسارتی نشده اصلا کی جرات داره به میوه دل پیامبر توهین کنه؟با عقل جور در میاد؟
ولی استاد هیچ فکر نکرد ماجرای ظهر عاشورا چجوری با عقل جور در میاد نگفت بچه 6 ماهه رو تشنه کشتن چطور با عقل جور درمیاد؟ نگفت بریدن سر پسر پیغمبر با عقل جور در نمیاد؟
نگفت بدنهای نزدیکترین اهل زمین به پیامبر رو قطعه قطعه کردن با عقل جور در میاد؟ حتی نگفت جسارت به دختر زهرا و علی چجوری با عقل جور در میاد؟
گفت به اصحاب نزدیک پیامبر لعنت نکنید، آخه مگه پیامبر از عمویش آزار ندید مگر ابن ملجم زاهد، فرق علی رو نشکافت؟مگر حسن را همسرش زهر نداد؟ وحسین را، جزپیروان پدرش سر بریدند؟
وقتی دیگه تحملم تموم شد بلند شدم
گفتم: لعنت بر دشمنان اهل بیت توی دعاهای ما هم هست چطور میگید اونها رو لعن نکنید مگه توی زیارت عاشورا نمیخونیم؟
اللهم خص انت اول ظالم بالعن منی وبدا به اولا ثم الثانی والثالث والرابع اللهم العن یزید خامسا والعن عبید الله ابن زیاد وابن مرجانه وعمربن سعد و شمرا
جواب سوالمو گرفتم جوابی که هنوز بعد از دو ماه نمیتونم هضمش کنم
استاد تاریخ اسلام در جوابم گفت:برای زیارت عاشورا سندی در دست نیست!!!!!
چه سندی بهش میدادم؟حاجتهای روا شده با ختم زیارت عاشورا؟یا شهدایی که از موقعی که توی شکم مادرشون بودند هر روز این زیارت رو میشنیدند و با خونشون آمیخته شد تا رنگ خون حسین را گرفت.
شنیده بودم ادعیه ای که مزین به لعن دشمنان اهل بیت باشه داره از کتب و مفاتیح حذف میشه وچه خرافاتی که به جای اون در تاریخ ما بخصوص تاریخ عاشورا نفوذ کرده.
اگر این یک توطئه نیست پس چیست؟ توطئه ایی در دانشگاههای ما تدریس میشه.
این شعر رو هم مینویسم برای شما عزاداران عزیز انشاءالله به شایستگی تفسیرش کنید
لطفا مسیر مرثیه ها را عوض کنید نزد کمیل رفته،دعا را عوض کنید
آیا حسین مرده که ماتم گرفته اید؟ این جامه سیاه عزا را عوض کنید
بیمارهای خسته!طبیب شما منم تشخیص داده ام که دوا را عوض کنید
بین حسین من و شما فرق فاحشی است لطفا مسیر کرب وبلا را عوض کنید
با این خدای سنگی ،توحید،مشرکی ست خیلی سریع!زود،خدا را عوض کنید
اشکهایم هوای ریختن دارد،دلم دارد میپوسد!
اشکهای من مانند آن دلهایی که انتظار جمعه را میکشند در انتظار محرم است میخواهد روی قلبم سرازیر شود بلکه کمی
پاکش کند احساس میکنم قلبم دود گرفته باشداحتمالا دلیلش آلودگی هواس! محرم بیا که سینی چایی منتظر دستهای
من است و دستهای من در انتظار دیدار عزاداران ...
محرم دیر نکنی، زودتر بیا ..
حاجی ها هم که برگشتند و حسین، مدتهاست راهی کربلا شده..
منتظر چه هستی ؟ اشکهایم را نگه میدارم برای روزی چون عاشورا ،برای دلی چون دل رقیه،برای سری خونین،برای دستی
بریده
بیرقهای سیاه بالا رفته است، دلهای عاشقان میلرزد...
منتظر پست بعدی ما (روضه از نوع دانشگاهی)باشید...
چند روزیست که حال و هوای پارسی بلاگ و کاربراش سیاه شده
تو این چند روز ما عزیزهایی رو از دست دادیم و حالا همه مشغول سوگواری هستیم از نوشتن خاطره و زدن عکسهای یادگاری
تا ختم و صلوات و دعا و تسلیت...
چه کیفی میکنه الان اون مرده اینقدر غرق نور شد که شاید داره میگه بسه بابا!
کاش ما هم موقعی بمیریم که گریه کن داشته باشیم موقعی بمیریم که مثل همین ها محبوب باشیم کاش اونقدر عزیز باشیم که فقط یک ختم قرآن هم واسه ما بخونن ،کاش مردنمون مثل پرواز باشه ..
ولی من الان نیومدم از مرگ حرف بزنم در واقع اومدم از عزا درتون بیارم نه اینکه دیگه عزاداری نکنید ،کم آدمی رو از دست ندادید ولی خوشحال باشید که خوب زندگی کرد و خوب مرد.
و مطمئن باشید اون دنیاش رو هم خوب ساخته.
پس اگه غصه میخوریند اگه گریه میکنید برای خودتون گریه کنید.
هفته ولایت در پیشه فکر کنید اگه آقای نظری بود واسه هفته ولایت چی مینوشت؟
پیامبر دست علی رو بالا برد فرمود :بعد از من، امام شما علی است.
علی رو به ما سپرد قرآن ناطق رو به ما سپرد .وقتی اون صدام ملعون توی دادگاه قرآن رو تو دست گرفته بود
فقط خودشو مسخره کرد ،قرآن رو در بغل گرفته بود و علی رو نمیشناخت
قرآن بدون علی نتیجه اش صدامه مثل خوارجی که قرآن رو سر نیزه کردند غافل از اینکه قرآن علی بود نه یک مشت کاغذ...
اگه قرآن رو ختم میکنید با زبان علی ختم کنید اگه بهش عمل میکنید مثل علی عمل کنید.
اگه بچه شیعه اید هوای علی رو داشته باشید که تنها دستگیر ما موقع مرگ و وحشت ماست.
خودتون رو برای دیدار علی آماده کنید معلوم نیست فردا که پارسی بلاگ رو باز کردین کدوم وبلاگ بی مدیر شده باشه
عیدتون مبارک
یاعلی
برای رفتگان (خاصه تازه گذشته ما آقا حمید) اجماعا صلوات
یه پیشنهاد برای آقای رئیس جمهور؛
میگم شما که از بین هر قشری (حتی وبلاگ نویسا!)یه مشاور دارین چطور از حرفه ای ترین و با نمک ترین مفسر ها و تحلیل گر های سیاسی غافل موندین؟
راننده تاکسی ها رو میگم دیگه!...خبر گزاری که هستن ،تحلیل هم که میکنن ، راه حل هم که ارائه میدن چی میخواین دیگه؟این خبرهایی که از این راننده ها میشنوم گاهی اوقات اونقدر عجیب به نظر میاد که خنده ام میگیره و جالب اینجاس که مسافر ها هم حرفاشون رو تایید میکنن!
از اونجایی که به هیچ ارگان و سازمانی وابسته نیستن، هر کسی که سر زبونشون بیاد راحت میشورن میذارن کنار.
یادش بخیر قدیما خیابون و تاکسی و اتوبوس محل گذر بود.... !
حالا تو...هر جایی که نشستی گیرنده هاتو روشن نکن خیلی وقتها اصلا لازم نیست بشنوی.
خیلی وقتها اگه حرفی هم نزدی چیزی عوض نمیشه،هر حرفی ارزش جواب دادن رو نداره.
گاهی حقیقت دیدنی نیست سعی تو برای نشون دادنش به دیگران بیهوده اس .
سعی کن هر چه زودتر از شکل مردم کوچه بازار بیرون بیای.
سعی کن مثل عوام نباشی .
گاهی روزها میگذره و هیچ آب از آب تکون نمیخوره زندگی واسه چند روزاز جریان می افته
در جواب همه "چه خبر"ها چیزی نداری بگی جز"سلامتی"
ولی یه وقت هم همه چیز با هم اتفاق می افته نمیدونی کدومو تعریف کنی بازم میگی"سلامتی"
حالا منم یه همچین حالی دارم
بعد از مدتی روز مرگی های کسل کننده اتفاقات خوش و ناخو....ش با هم پیشامد کردن
موندم خوشحال باشم یا غصه ناک؟
عزیزی از راه میرسه و.............یکی دیگه راهی میشه
حالا فکر کنید در همین حین خودمم قراره متولد بشم....
شما بگید من باید در چه حالی باشم؟
تو اگر کوچ کنی بغض گلو میشکند صبر کن گریه زمینگیر شودبعدبرو
ولی من از اونجایی که دنبال بهونه واسه خوشحالی میگردم قضیه رو میپیچونم تا آخرش خوش باشه!
مسافر میتونه یه تازه متولد شده باشه،کسی که میخواد بقیه زندگیشو از یه جای دیگه ادامه بده
حالا از کی و از کجا دلش گرفته و میخواد بره مشکل ما نیست!
مهم اینه که اونم داره متولد میشه داره پا به دنیای جدیدی میذاره میخواد برای زندگی تلاش کنه
پس روز روز تولده
تولد من...تولد تو ...تولد اون...
ما متولد شدیم و میخواهیم کنار هم زندگی کنیم تا موقعی که زنده ایم مگه نه؟
روزتولد یه روز معمولی نیست ، واقعا روز بزرگیه.پر از درس و عبرته
ولی چون هر سال واسمون اتفاق می افته بهش عادت کردیم
روز تولد روزیه که خدا بهت میگه: بیا عزیز من اینم یه سال دیگه برو خوش باش...
کاش قدرشو بدونیم کاش روز تولدمون به اندازه اون یه دونه شمع هم که شده عاقل تر بشیم،کاش واقعا بزرگ بشیم، کاش واقعا متولد بشیم
کاش امسال دیگه بفهمیم از جون دنیا چی میخواییم؟!کاش زندگی رو دوباره شروع کنیم مثل یه مسافر
ما همه مسافریم.من ،تو، اون....
کاش جاده سفرمون همون جاده پدرامون باشه
کاش تو این رفت و آمدها همسفرهامونو فراموش نکنیم
من متولد شدم ..
ما متولد شدیم.
.
(چه میکنه این فتوشاپ!)
ما آمدیم تا برای هم و در میان هم باشیم
we came to be for all and in all.
گرچه که"ما از آغاز اینجا بوده ایم و تا پایان نیز خواهیم بود زیرا روح ما را پایانی نیست...
we have been here since the beginning and we shall be until the
end of days for there is no ending to our soul...
حالا من خیلی خوشحالم ،گرچه که.. .. .. .. .. قلبم داره تاپ تاپ میکنه
*.موسیقی وبلاگم قبل از هر حس دیگه ای حال منو توصیف میکنه...............................