خواب دیدم به پلوتون سفر کرده ام.پا روی پلوتون که گذاشتم از دیدارش خوشحال شدم.یکی یکی شمعهایم روشن کردم برای هر شمع آینه ای برده بودم
سیاره سرد دوست داشتنی ام نورانی شد و شعاع نورش به زمین تابید
خیره خیره خط نور را دنبال کردم تا....
به کعبه رسید!
عکسش که در قاب چشمم افتاد حسی بارانی قلبم را شعله ور کرد
حس عجیب و زیبایی داشتم ،پیشانی ام عطش سجده داشت
غم فراغ کعبه دلم را شکافت مسافری بودم تازه از راه آمده و بیقرار بازگشت...
دلم پرکشید میخواستم روی زمین باشم...
تا جهت قبله ام را بشناسم و رو به کعبه عشق سجده کنم
دلم هوای بقیع داشت...
خدایا ...
مرا به خانه ام باز گردان تا سجاده بگشایم
و با مدد امام غریبم لبیک بگویم:
لبیک...اللهم لبیک!...