اشکهایم هوای ریختن دارد،دلم دارد میپوسد!
اشکهای من مانند آن دلهایی که انتظار جمعه را میکشند در انتظار محرم است میخواهد روی قلبم سرازیر شود بلکه کمی
پاکش کند احساس میکنم قلبم دود گرفته باشداحتمالا دلیلش آلودگی هواس! محرم بیا که سینی چایی منتظر دستهای
من است و دستهای من در انتظار دیدار عزاداران ...
محرم دیر نکنی، زودتر بیا ..
حاجی ها هم که برگشتند و حسین، مدتهاست راهی کربلا شده..
منتظر چه هستی ؟ اشکهایم را نگه میدارم برای روزی چون عاشورا ،برای دلی چون دل رقیه،برای سری خونین،برای دستی
بریده
بیرقهای سیاه بالا رفته است، دلهای عاشقان میلرزد...
منتظر پست بعدی ما (روضه از نوع دانشگاهی)باشید...